تولد دخملی دل نوشته بابایی
خدايا به خاطر ارزاني داشتن و نداشتن تمام آنچه كه من و خانواده ام لايقش بوديم شكر. سلام عشق بابا(مامان) و سلام نفس بابا(دخملي) ساعت 12 شب رسيديم بيمارستان نجميه مامان در حالي كه نگران بود رفتم تا سونگرافي صورت بگيره ببينيم وضعيت دخملي چطوره در حين اين كارا بابابي هم رفت دنبال كاراي بستري شدن مامان ولي دل تو دل بابايي نبود تا اينكه گفتن به دكترش زنگ زديم بياد بايد عمل بشه خلاصه همه اضظراب داشتن و منتظر رسيدن دكتر بودن بابابي از پرستاراي بخش هي سوال مي كرد دكتر نرسيد اونا هم با خونسردي تمام مي گفتن توي راهه تا 5 دقيقه ديگه مياد بالاخره اومد و مامان را با لباس اتاق عمل آوردن ماماني داشت گريه مي گرد و نگران بود منم و بقيه داشتن دلداريش مي داد...
نویسنده :
مامان فاطمه
13:49